پديد آمدن سفياني از علايم ظهور است كه در برخي از احاديث بر محتوم بودن آن صحّه گذارده شده است. في المثل ، امام باقر عليه السلام در تفسير آيه شريفه "...ثُمَّ اَجَلاً و قَضي اَجَلٌ مُسَمّي عِنْدَهُ"(سوره انعام6، آيه2 =...و عمري مقرّر كرد و مدّتي در نزد او معيّن. همه، ترديد ميورزيد.) فرمودند:
"اينجا دو اجل است : يكي اجل حتمي ؛ كه انجام ميشود و هرگز غير آن اتفاق نميافتد.وديگري اجل منوط به مشيت . به خدا سوگند كه خروج سفياني از قِسم حتمي است"(كتاب الغيبة : نعماني، ص161 * كتاب الغيبة: شيخ طوسي، ص 266-267.)
و يا در روايتي مروي از امام صادق عليه السلام كه مي فرمايد:
"اين وقايع يا محتومند و از وقايع محتوم خروج سفياني در ماه رجب است."(كتاب الغيبة : نعماني، ص300 * كمال الدين: شيخ صدوق ، ج2: ص65 * اثبات الهداة: حرّ عاملي، ج3: ص721 * بحار الانوار:علّامه مجلسي، ج52: ص204و249 * منتخب الاثر: صافي، ص457.)
بحث از سفياني را فقط در مصادر شيعي ميتوان رديابي نمود و در كتب اهل سنت اثري از آن يافت نميشود. آن چه كه در كتب حديثي اهل سنت از آن به تفصيل سخن رفته است "دجال" مي باشد كه مقدار رواياتش خيلي بيشتر از روايات سفياني در مصادر شيعي ميباشد. امّا دجّال در روايات شيعيان كم و بيش يافت مي شود؛ هرچند كه بيشترين آنها از ديدگاه سند احاديثي قابل اعتماد نميباشند. با اين وجود، به سبب به تواتر رسيدن احاديث دجال بايد بدان معتقد بود.
خصوصيات دجال
1) دجال داراي عمري دراز است.
2) به نام فرزند صائد خوانده ميشود.
3) ادّعاي خدايي مي كند.
4) كافر كيش است.
5) تمامي نقاط عالم جز مكه را به زير فرمان مي آورد.
6) يك چشم دارد و آن هم بر پيشاني.
7) خري دارد كه بر او سوار است.
8) هنگام خروجش حضرت بقية الله بر سفياني فائق آمده است.
9) كوتاه قد و چاق و زشت روست.
نام و نشان سفياني
سفياني از شخصيّتهاي بارز در زمان ظهور حضرت مهدي (عج) ميباشد. او در رأس گروهي جرّار و خونآشام نشانه بارزي است از مخالفت با حق و حقّانيّت كه خداوند وعده آن را در قرآن كريم به آدم داده است.
همانگونه كه امام علي"ع" فرمودهاند او از فرزندان ابوسفيان است و نامش عثمان و نام پدرش عقبه مي باشد. نيز در حديثي ديگر ايشان مي فرمايند كه او از فرزندان معاويه (پسر ابو سفيان) است.
امام صادق عليه السلام در توصيف سفياني مي فرمايند:
"او سرخ روي و زاغ چشم و زردموي است. مردي است بزرگ سر و چهارشانه كه سيمايي خشن دارد و در رويش آثار آبله است. چو او را ببيني كورش پنداري ؛ ولي او كور نيست،بلكه وجودنقطه سفيد در چشمش او را اينگونه نشان مي دهد.او پليدترين مخلوق روي زمين است كه لحظهاي خدا را نپرستيده و مكّه و مدينه را نديده است."(كتاب الغيبة: معماني، ص 164 * اعلام الوري: طبرسي، ص428 * بحار الانوار: علّامه مجلسي، ج52: ص206 * بشارة الاسلام: كاظمي، ص106 * الزام لناصب: حائري، ص179 * اسعاف الرغبين: صبّان، ص138 * منتخب الاثر: صافي، ص458.)
علائمي كه دلالت بر خروج سفياني دارد
پيامبر اكرم "ص" پس از بيان فتنهاي كه در مشرق و مغرب واقع خواهد شد فرمودند:
"وقتي كه آنان در اين حالت ميباشند، ناگاه سفياني از سمت وادي يابس (در فلسطين) برايشان خروج مي كند و در دمشق فرود ميآيد. از آنجا لشكري به سمت مشرق و لشكري به سوي مدينه ميفرستد تا اين كه لشكر اول در ارض بابل كه از جمله نواحي بلده ملعونه و جايگاه خبيثه (بغداد) است؛ فرود ميآيد و بيشتر از سه هزار نفر را ميكشد و بيشتر از سيصد زن را رسوا ميكند و سيصد جوان از بنيعباس را به قتل ميرسانند. بعد از آن متوجّه كوفه مي شوند و حوالي آن را خراب ميكنند. آنگاه از آنجا بيرون شده به سمت شام ميروند. در آن اثنا لشكري از كوفه عَلم هدايت برافراشته ميآيد و به اين لشكر سفياني ميرسند و ايشان را يكجا به قتل ميرسانند."(جامع البيان: طبري، ج22: ص72 * الكشّاف: زمخشري، ج3: ص467-468 * بحار الانوار: مجلسي، ج52: ص186 * تفسير نور الثقلين: حويزي، ج4: ص343 * منتخب الاثر: صافي، ص456.)
جابر جُعفي آنگاه كه از امام باقر عليهالسّلام در باره سفياني ميپرسيد، حضرت در پاسخش ميفرمايند:
"چگونه ممكن است سفياني بدون شيصباني خروج كند، شيصباني از سرزمين كوفه خروج ميكند و مانند آب حركت ميكند و كسان شما را ميكشد. چون او خروج كند ،منتظر خروج سفياني باشيد و به دنبال آن منتظر ظهور مهدي (عج) باشيد."(كتاب الغيبة: نعماني، ص302 * بحار الانوار: مجلسي، چ52: ص250/حديث 136.)
زمان خروج سفياني
"اهل مغرب به سمت مصر خروج ميكنند. ورودشان به مصر علامت خروج سفياني است و ظاهراً خروج مغربي متعقب خروج سفياني است."(العبقريُّ الحسان في احوال مولانا صاحب الزمان، ج2: ص51.
امام صادق عليهالسلام ميفرمايند:
"سفياني از نشانههاي حتمي ظهور است. خروجش در ماه رجب است و مدّت زمانش از آغاز تا به انجام پانزده ماه به طول ميانجامد. وي شش ماه كارزار ميكند. همين كه بر پنج شهر دست يافت، نه ماه فرمانروايي ميكند؛ بي آنكه روزي بر او افزوده شود."(كتاب الغيبة: نعماني، ص299-300 * كمال الدين: شيخ صدوق، ج2: ص651-652 * اثبات الهداة: حرّ عملي، ج3: ص721-722 * بحار الانوار: علّامه مجلسي، ج52: 206 * منتخب الاثر: صافي، 457.)
حوادث خروج سفياني
نعيم با سند خود از اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام روايت كرده كه حضرت فرمودند:
"سفياني به آن كسي كه با لشكرش داخل كوفه شده، بعد از آنكه آنجا را مانند پوست برّه بر هم ماليده فرمان ميدهد رفتن به سمت حجاز را، پس او ميرود به جانب مدينه و شمشير در قريش ميگذارد و از آنها و انصار چهارصد نفر را ميكشد شكم پاره ميكند. برادر و خواهري از قريش به نامهاي محمّد و فاطمه، كه پس از كشتن، آن دو را بر در مسجد ميآويزند."(الملاحم و الفتن: سيد بن طاوس، ص56.)
مولا اميرالمؤمنين علي عليهالسّلام در بيان كارهايي كه سپاهيان سفياني انجام ميدهند؛ ميفرمايند:
"اي مردم؛ از من سؤال كنيد پيش از آن كه فتنه و فساد سرزمين شما را پس از مرگ و حياتش پايمال كند و سايه شوم را بر آن بگستراند و يا آتش از مغرب زمين شك و اندوه افتد و با فرياد بلند بانگ برآورد: واي بر او از انتقام جويي و خونخواهي و مانند آن. وقتي گردش چرخ و روزگار طولاني گردد شما ميگوييد او مرده است يا هلاك شده(اگر زنده است پس در كجا بسر ميبرد). در اين هنگام معناي اين آيه مصداق پيدا ميكند [سپس پيروزي را براي شما باز گردانديم و شما را با دارايي و فرزندان پسر ياري رسانديم و بر شمارتان افزوديم](سوره اسراء 17، آيه6) ظهور آن حضرت نشانهها و علامتهايي دارد: نخست محاصره كوفه با كمين كردن و پرتاب سنگ و ايجاد شكاف و رخنه در زواياي كوچههاي كوفه، تعطيل مساجد به مدّت چهل شب، كشف معبد و به اهتزاز در آمدن درفشهايي گرداگرد مسجد بزرگ كه شباهت به درفشهاي هدايت دارند، كشنده و كشته شده هر دو در آتش خواهند بود. كشتار زياد، مرگ سريع، و كشته شدن نفس زكيّه در نجف به همراه هفتاد تن از خوبان كه ميان ركن و مقام ذبح ميشوند. كشته شدن اسبع مظفّر در بتخانه با گروه زيادي از انسانهاي شيطان صفت و خروج سفياني با درفش سبز(سرخ) و صليبي زرّين. فرمانده آن مردي از قبيله كلب است و دوازده هزار سوار، سفياني را به سوي مكّه و مدينه همراهي ميكنند. فرمانده آن گروه فردي از بني اميّه است كه به او خزيمه گويند. چشم چپ او نابينا است و در چشم ديگرش نقطهاي خون وجود دارد، تمايل به دنيا دارد، هيچ پرچمداري از او بر نميگردد تا اينكه در مدينه فرود ميآيد، مردان و زناني از آل پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) را گرد هم ميآورد و آنها را در خانهاي در مدينه كه به آن خانه ابوالحسن اموي ميگويند زنداني ميكند، او سواراني را در جستجوي مردي از خاندان پيامبر (صلّي الله عليه و آله و سلّم) ميفرستد كه مرداني مستضعف در مكّه گرد او جمع شدهاند كه رئيس آنها مردي از غطفان است. تا اينكه در ميان سنگهاي پهن و سفيد در بيابان در ميآيند و در زمين فرو ميروند، هيچيك از آنها نجات پيدا نميكند مگر يك مرد كه خداوند صورت او را به پشت ميگرداند تا آنها را بترساند و نشانه عبرتي براي آيندگان باشد. در آن روز تأويل اين آيه [و اگر ببيني، آنگاه كه سخت بترسند و رهاييشان نباشد و از مكاني نزديك گرفتارشان سازند.](سوره سبا 34، آيه 51) آشكار ميشود. سفياني صد و سي هزار تن به كوفه ميفرستد و آنها در روحاء و فاروق و جايگاه مريم و عيسي عليهما السّلام در قادسيه فرود ميآيند و هشتاد هزار تن از ايشان رهسپار كوفه شده در مكان قبر هود عليهالسّلام در نُخيله فرود ميآيند و در روز عيد و چراغاني به او هجوم ميآورند. رهبر مردم، جبّاري ستم پيشه است كه او را كاهن ساحر ميگويند.او از شهري كه به آن زوراء (بغداد) ميگويند به اتّفاق پنج هزار كاهن ديگر خروج ميكند و بر سر پل آن شهر هفتاد هزار تن را به قتل ميرساند، آنگونه كه مردم به جهت خونهاي ريخته شده و تعفّن جسدها از نزديك شدن به فرات خودداري ميكنند. دوشيزگاني كه دست و صورت آنها بيحجاب ديده نشده از كوفه به اسارت ميگيرند و بر محملها سوار نموده به جايگاهي در نجف ميبرند.
آنگاه صدهزار مشرك و منافق از كوفه خروج ميكنند و بيآنكه كسي مانع آنها شود وارد دمشق ميشوند و آن ارَمداري بناهاي رفيع ميباشد.
درفشهايي از مشرق زمين كه از پنبه و كتان و حرير نيست روي ميآورد در حالي كه بالاي چوبهاي آنها عالمتهايي دارد و مردي از خاندان پيامبر خدا آنها را پيش ميراند؛ روزي كه در مشرق ظاهر ميشود، بوي خوش او همچون مشك عنبر در مغرب به شام ميرسد، ترس و هراس، يك ماه پيشاپيش آنها به دل دشمنان راه مييابد.
پسران سعد، در كوفه به خون خواهي پدران خود بر ميخيزند و آنها فرزندان فاسقان هستند. تا اينكه سواران حسين به سان اسبان مسابقه كه ژوليده مو و غبار آلود و پيشانيهايي سفيد و ديدگاني اشكبار دارند بر آنان هجوم ميآورند؛ ناگاه يكي از آنها در حالي كه اشك ميريزد پاي خود را به زمين ميزند و ميگويد بعد از امروز ديگر خير و سعادتي در نشستن نيست. پروردگارا، ما توبه كنندگان و دل شكستگان هستيم و در پيشگاه ربوبي تو سر فرود ميآوريم و جبهه بر خاك ميساييم. آنها بزرگاني هستند كه خداوند بزرگ در قرآن مجيد آنها را چنين توصيف نموده است:"خداوند توبه كنندگان و پاكيزگان را دوست دارد"(قرآن كريم: سورة بقره، 222) و ديگر پاك سيرتان كه از دودمان پيامبرند.
مردي از نجران خروج ميكند و دعوت امام را اجابت مينمايد و او نخستين فرد نصراني است كه پاسخ مثبت ميدهد، معبد خود را ويران ميكند و صليب آن را ميشكند و با بردگان و مردمان ضعيف و گروهي از سواران خروج ميكند و با درفشهاي هدايت رهسپار نخيله ميشود.
محل گرد آمدن تمامي اهل زمين در فاروق است و آن جايگاه مسير حج گزاردن اميرالمؤمنان است كه ميان بُرس و فرات قرار دارد؛ پس در آن روز ميان مشرق و مغرب، سه هزار يهودي و نصراني به قتل ميرسند. در آن روز تأويل اين آيه مصداق پيدا ميكند :"و همواره سخنشان اين بود تا همه را چون كشته در ديده و آتش خاموش گشته گردانيديم"(قرآن كريم : سورة انبياء، 15)."(بحار الانوار: مجلسي، ج52: ص272-274)
اين حديث روشنگر اين است كه سپاه خون آشام سفياني به حريم تمامي قوانين مذهبي و احكام ديني تجاوز ميكند و همه طبقات را گريان ميسازد، گروهي براي دين و گروهي ديگر براي وضع ناهنجار زندگي خود.
عقيده سفياني
در روايات ما تصريح شده است كه سفياني مسلماني منحرف از دين است كه كينهاي بس شديد به حضرت علي عليه السلام و آل او و دوست دارانش دارد. او با هرچه كه نيك است در نبرد ميباشد و بارزترين امر نيك، محبّت علي و آلش عليهم السلام است كه سفياني با آن در تضادّ و دشمني است.
از امام محمّد باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمودند:
"گويا من سفياني را ميبينم كه در سرزمين سرسبز شما كوفه اقامت گزيده، منادي او ندا ميدهد: هر كس سر يك تن از پيروان علي را بياورد، جايزهاي معادل هزار درهم ميستاند. در اين هنگام، همسايه بر همسايه يورش برده و ميگويد كه همسايهاش از زمره ياران علي است، گردن او را ميزند و هزار درهم جايزه ميگيرد. آگاه باشيد، در آن روز حكومت شما در دست حرامزادگان خواهد بود."(بحار الانوار: علّامه مجلسي، ج52: ص215 به نقل از كتاب الغيبه شيخ طوسي)
سفياني براي پيشبرد امر خود و همرزم طلبيدن در قبال مبارزه با مسلمانان تظاهر به مسيحيّت ميكند. او در حالي كه صليب بر گردن آويخته از سرزمين روميان به جانب اهل مشرق روي ميآورد.
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت
کدهای اختصاصی